شاید این سوال برای شما هم پیش آمده باشد که کودک درون چیست؟ و آیا همه ما میتوانیم کودک درون داشته باشیم؟ کودک درون در کانون هستی ما به سر میبرد و وجودی قدرتمند دارد. کودک نوپای سالم و شاد را مجسم کنید. اگر بتوانید این کودک را در درون خودتان تصور کنید، سرزندگی را احساس میکنید. کودکی که با شور و شوق مداوم محیطش را کشف میکند. از احساسهایش با خبر است و آشکارا آنها را نشان میدهد. وقتی آزار میبیند، گریه میکند. وقتی خشمگین است فریاد میزند و وقتی هم که خوشحال است لبخند میزند یا از ته دل میخندد. این کودک غریزی و حساس در درون همه ما وجود دارد. کودک درون، بخشی از ماست که دوست دارد بازی کند و کشف کند. هر لحظهاش تازه و سرشار از شگفتی است. با کودک درون فعال چشمه بیانتهای خلاقیت و سرزندگی میجوشد و وجود آدمی از این بازیگوشی شادمانه سرزنده میشود. چگونه با کودک درون خود ارتباط برقرار کنیم و چگونه آن را فعال کنیم؟ برای پاسخ سوالات خود مطالعه این مقاله از افراکلینیک را از دست ندهید.
برای دریافت مشاوره فردی می توانید با مشاوران افرا کلینیک تماس حاصل فرمایید.
021-44273757 ، 021-44273767
آشنایی با کودک درون
اریک برن اولین روانشناسی بود که در جلسات مشاوره با مراجعینش متوجه شد درون همه افراد سه بخش کودک، والد و بالغ وجود دارد. .کودک درون، آن بخش از وجود ماست که باعث میشود به شیوهای کودکانه یا کودکوار رفتار کنیم. همچنین کودک درون یکی از بخشهایِ وجودمان است که وقتی به دوران پختگی و بلوغ میرسیم جامعه از ما می خواهد که آن را پشت سر گذاشته و رها کنیم؛ اما نادیده گرفتن این بخش وجودی منجر به تجربه یک زندگی خشک و غیر خلاقانه میشود. روانشناسان معتقدند افراد با بازیابی بخش کودک درون در حقیقت میتوانند تعادل را بین بخشهای مختلف روان خود برقرار کنند. بیشتر اختلالات اضطرابی، افسردگی و الگوهای ارتباطگیری آسیبزا، به بخش والد سختگیر روان مربوط است. والد سختگیر با سرکوب بخش کودک درون که منشا بسیاری از اتفاقات و هیجانات است باعث عدم انعطاف پذیری روان میشود.
کودک درون در واقع بخش شورانگیر و هیجانی ماست و تا زمانی که به آن توجه نشود و نادیده گرفته شود؛ مانند چرخ دنده ایست که روغنکاری نشده و فرد وظایف و کارهایش را با غر زدن و سختی انجام میدهد. با وجود این، بیشتر بزرگسالان از کودک درون خود بیخبر هستند و این نا آگاهی ریشهی بسیاری از مشکلات عاطفی، رفتاری و دشواریها در خود و روابطشان است. واقعیت این است که بسیاری از افرادِ به اصطلاح بزرگسال، به هیچ وجه فردی بزرگسال و بالغ بهشمار نمیآیند. بزرگسال کسی است که مسئولیتهای خود را نسبت به کودک درونش بشناسد، بپذیرد و برای انجام آن تلاش کند. در بیشتر بزرگسالان، چنین شرایطی هرگز دیده نمیشود. اکثرا کودک درون طرد شده، نادیده گرفته شده و تنهاست. شاید به این دلیل که جامعه به بزرگسالان حکم میکند که بزرگ شوند و بعد هیجانی و احساسی زندگیشان را کنار بگذارند.
بیشتر بخوانید: اختلال شخصیت وابسته
انواع کودک درون چیست؟
3 نوع کودک درون وجود دارد. کودک درون طبیعی، سازگار و پرخاشگر که در ادامه آن را شرح خواهیم داد. با ما همراه باشید:
کودک درون طبیعی
کودک درون طبیعی کودکی است که در دوران کودکی، ناکامی بهینه داشته است. ناکامی بهینه به این معناست که در دو سال اول، والد در دسترس او بوده است. والدی که پاسخگو بوده است و زمانی که کودک به او نیاز داشته است به او مطابق نیازش پاسخ داده است. کودک از سمت والد طرد نشده است. در حدود سه سالگی کودک با توجه به خاطرات آرام بخشی که از مادر داشته است، میتواند نبود مادر را به صورت موقتی دوام بیاورد. یادتان باشد که کودک طبیعی شاد، سرحال و بشاش است و هیجانات منفی خود را به شکل سالم بروز میدهد.
کودک درون سازگار
اما کودک درون سازگار خیلی هم خوب نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است؛ یعنی نوعی از کودکی کردن که والدین و دیگران فرد را دوست دارند؛ اما این دوست داشتن پیششرط دارد و آن پیششرط این است که کاملا تحت کنترل دیگران باشد و مطابق ارزش ها و قوانین آنها زندگی کند. کودک سازگار در حال انجام چیزی است که والدینش و جانشینان والدین در اجتماع (از معلم گرفته تا همسر) دیکته کرده اند. تنها هدف کودک سازگار کسب رضایت و تائید دیگران است. این افراد در بزرگسالی به دلیل فرو خوردن خشم و غم دچار بیماریهای جسمی و یا عصبی میشوند.
خیلی از افراد ممکن است که احساساتشان را به صورت برعکس نشان دهند یا اصلا نشان ندهند و یا آنها را پنهان کنند و این باعث شود سازگاری با دیگران و ناسازگاری با خود را تجربه کنند. کودک درون سازگار کاملا طبق قوانین جلو میرود. با قاشق غذا خوردن، سلام کردن، به تنهایی دستشویی رفتن، احترام به حقوق دیگران و … از خوبیهای وجود کودک درون سازگار است و ما به آن نیاز داریم. اما نباید آن را از تعادل خارج کنیم. از طرفی سازگاری طولانی مدت میتواند به انفجار خشم هم منجر شود که این رفتار انفجاری باعث کودک درون پرخاشگر، لجباز یا طغیانگر میشود.
کودک درون پرخاشگر
این کودک زمانی شکل میگیرد که افراد در بچگی متوجه میشوند که یک جاهایی هم میتوانند با لجبازی و جیغ زدن به خواستههایشان برسند؛ اما خشم کودک پرخاشگر بیشتر جنبه تخلیه دارد. چون کودک درون به صورت کلی در موضع قدرت نیست و در موقعیتهایی با فریاد و رفتار خشن در مدرسه، خانه، مهمانی بر علیه قوانینی که به تصور او ناعادلانه است، حرص و عصبانیتش را خالی میکند. کودک پرخاشگر بر عکس کودک سازگار به خاطر فشار والدین سعی میکند دقیقا کاری را انجام دهد که به آن گفتند انجام نده و نکن و تا آن جایی که میتواند تمام انرژی خودش را میگذارد تا برعکس آن چه گفته شده عمل کند.
و اما کودک پرخاشگر در روابط بزرگسالان بیشتر زمانی دیده میشود که یک طرف رابطه با منطقاش حرف میزند و میخواهد تصمیمات منطقی بگیرد؛ اما طرف مقابل میخواهد قضیه را با عاطفی کردن، گریهکردن، لوسبازي و نازکردن، بازی را به نفع خودش تمام کند و زمانی که جواب نمیگیرد کودک پرخاشگر را نشان می دهند این افراد در الگوهای ارتباطگیری کودکی خود یاد گرفتهاند که اگر قشقرق به پا کنند میتوانند به نتیجه دلخواه خود برسند. این بزرگسالان همان کودکان لوس دیروز هستند که امروز سنشان بالا رفته است.
انواع تعاملاتی که افراد با کودک، بالغ و والد خود ایجاد میکنند:
بالغ - بالغ
در اين رابطه هم ما و هم طرف مقابلمان منطقي هستيم و همه چيز مطابق منطق پيش ميرود و عاطفه دخالتي در رابطه ندارد. مثلا وقتي كه ما با استادمان در مورد يك مفهوم آماري حرف ميزنيم، این نوع ارتباط را ایجاد کردهایم. اینجا همان جایی است که ما یاد گرفتهایم اوقاتی در زندگی هست که پدر و مادر باید کار را جلو ببرند و ما میدانیم با کودکانه رفتار کردن کاری پیش نمیرود.
والد - کودک
تا اینجا هر دو طرف بخشهای مشابه شخصیتشان را وسط میگذاشتند. اما کار آنجایی سخت میشود که یک نفر یک بخش از شخصیتاش و دیگری یک بخش دیگر را به میدان میآورد. در رابطه والد - کودک، یک طرف رابطه، نقش پدر و مادر را بازی میکند و نفر دیگر در لاک کودکیاش فرو میرود. این تجربه را داشتهاید که هرچه سعی میکنید با منطق با دیگری رفتار کنید؛ اما او همچنان با به اصطلاح بچهبازی شما را عصبی میکند و در آخر با کلافگی بحث را رها میکنید. در بدترین حالت (متاسفانه رایجترین حالت) والد جنبه سختگیرش را به میان میآورد و مدام امر و نهی میکند.
در این جور موقعیتها اگر طرف رو به رو کودک سازگار باشد مدام میگوید «چشم، چشم، شما درست میفرمايید» و اگر کودک ناسازگار باشد با قشرق سعی در به کرسی نشاندن حرف خودش دارد و طرف مقابل را بیشتر کلافه میکند. چرا که احساس میکند باید به هر طریقی به خواسته اش برسد. اما رابطه والد - کودک همیشه اینقدر هم وحشتناک نیست؛ کافی است که والد جنبه حمایتگرش را وارد کند و (کودک) طرف مقابل، خودش را لوس کند. در این حالت چیزی شکل میگیرد که (اریک برن) اسمش را گذاشته (نوازش) و معتقد است که همه ما آدمها به نوازشکردن و نوازششدن احتیاج داریم.
بالغ - والد
این رابطه هم خیلی رایج است؛ یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار میکند یا حرف میزند اما طرف مقابل شروع میکند به انتقادهای سختگیرانه، امر و نهی کردن یا دستور دادن. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی میکند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع میکند به بلند بلند انتقادکردن از سخنران.
والد - والد
در ارتباط والد - والد هر دو طرف رابطه میخواهند ژست یک بزرگسال همه چیز دان را بگیرند. اگر والد حمایت کنندهمان وسط باشد، مثالش میشود حرف زدن درمورد آب و هوا و تایید همدیگر؛ اما اگر والد کنترلکننده به میان بیاید آن وقت است که دعوا شروع میشود و هر کس میخواهد حرفهای خودش را به کرسی بنشاند.
بیشتر بخوانید: اختلال شخصیت مرزی چیست
شناخت کودک درون چگونه انجام میشود؟
تجربه مستقیم «کودک درون» به اشکال مختلف پیش میآید. تجربهای که همه ما زمانی با آن مواجه شدیم. اما شاید برایمان خیلی شناخته شده نباشد. چون کودک درون موجودی بسیار جسمانی است، شاید وقتی ورزش میکنید، میرقصید و یا زمانی که به پیادهروی در پارک میروید و تنها به صدای پرندگان گوش میدهید و به چیز دیگری فکر نمیکنید، کودک درونتان خودش را به شما نشان داده است. گاهی همین کودک درون با بیمنطقی از شما در سرمای زمستان بستنی میخواهد و گاهی در ظهر تابستان هوس آش داغ میکند. این بیمنطقیها از دید بزرگسالان همان بازیگوشیهای کودک درونتان است که به شما شادی را هدیه میکند. چیزی که تا مدتها به خاطر آن شادید و به آن خاطره میخندید.
وقتی منحصرا در عالم اندیشهها و برنامهها و مسئولیتهای بزرگسالان به سر میبریم، رابطه خودمان را با جسممان قطع میکنیم، یکی از راههای آگاهی از جسمانی بودن کودک درون، مشاهده بچهها در جهان بیرون است. به حرکتهایشان توجه کنید تا ببینید چگونه با تمام جسم خود، با دنیای پیرامون خود ارتباط میگیرند. ممکن است فکر کنید شما که نمیتوانید مانند کودکان بالا و پایین بپرید. اما زنده بودن کودک درون در بزرگسالی یعنی با آگاهی کامل بتوانید به کودک درون خود اجازه خروج دهید. درست است که شما نمیتوانید در یک جلسه رسمی بالا و پایین بپرید؛ اما میتوانید گاهی به شهربازی بروید و یا در باشگاه ورزشی مانند یک کودک بالا و پایین بپرید.
گاهی با رقصیدن در خانه به خود فرصت کودکی کردن بدهید. یکی دیگر از راههای شناختن کودک درون، عواطف ماست. وقتی احساس داریم، به این معناست که کودک درونمان به طور محرمانه با ما سخن میگوید. جایگاه دیگر شناختن کودک درون و دیدن آن، لحظات بازی و ماجراجویی است. کودک حیات خودش را به بازی کردن مدیون است. کودک درون را میتوان همچنین در عالم خیال ملاقات کرد. با تخیل کردن خلاقیت خود را بالا ببرید و خلاقیت را تجربه کنید. شما میتوانید با کودک درونتان تبدیل به یک فرد خلاق شوید.
چگونه با کودک درون خود ارتباط برقرار کنیم؟
برای ارتباط با کودک درون باید او را همان طور که هست پذیرفت. یک کودک همیشه خوشحال نیست. گاهی عصبانی و گاهی غمگین است. گاهی بهانه میگیرد. ارتباط با کودک درون به این صورت است که تمام وجوه آن کودک را ببینید. این پذیرش به معنای این نیست که به اصطلاح افسار زندگی را به دست این بخش از وجودتان بدهید. بلکه به این معنا است که خشم، ناراحتی، حسادت (برای مطالعه بیشتر میتوانید مقاله حسادت را مطالعه کنید) را ببینید و انکار نکنید. این انکار و نادیدهانگاری به معنای انکار بخشی از خودتان است. این جمله در روانشناسی مصطلح است: «کودک درون، پدر انسان است» به این معنا که انرژی انسان از کودک درونش میآید.
فراموش نکنید که خشم واکنشی طبیعی در برابر رفتار نادرست است. خشم میتواند ابزار حائز اهمیتی برای بقا باشد. وقتی کودکی مورد بدرفتاری، انتقاد و تنبیه قرار گرفته یا دچار احساس شرم و گناه شود؛ کاملا طبیعی است که احساس خشم کند. اگر خشم از ممنوعات شمرده شود، آن وقت اهانت به آزار تبدیل میشود و همین باعث میشود تا خشم بیشتری را تولید کند و سرکوب مجدد آن فشار بیشتری برای افراد دارد. خشم مدفون شده اغلب به صورت سردرد، فشار خون، ناراحتیهای قلبی، سرطان و یا سایر نارساییها که با خشم سرکوب شده، همراه است.
کودک درون فعال؛ چگونگی فعال کردن کودک درون
قدرت بازی کردن را جدی بگیرید
موفق ترین افراد بزرگسال که کودک درون فعال دارند، در زندگیشان علاوه بر راه اندازی یک کسب و کار جدی، مانند کودکان اوقات فراغت خود را با بازی و تفریح پُر میکنند و بازی را به هر چیز دیگری ترجیح میدهند. اگر با افزایش سن و وارد شدن به سنین بزرگسالی از توجه و اهمیتتان به بازی کردن کم کنید مانند این است که به جای فراهم کردن شرایط رشد و شکوفا شدن برای یک انسان، مانع رشدش میشوید.
به احساسات خود اهمیت دهید
به طور معمول، انسانها در سنین پایین احساسات خود را در تصمیمگیریها در اولویت قرار میدهند. در واقع، برای فعالسازی کودک درونتان باید به احساسات خود بیشتر اهمیت دهید. در همین راستا، میتوانید به سؤالاتی همچون «اکنون چه احساسی دارم؟» پاسخ دهید. به یاد داشته باشید که در پاسخ به این سؤال نیازی نیست حتما به دنبال منشأ احساسات خود باشید. بلکه صرفاً باید آنها را شناسایی کرده و بدانید که در آن لحظه چه احساسی مانند اضطراب، شادی یا قدردانی دارید.
به انتقادهای درونی خود توجه کنید
به طور معمول، هر یک از افراد یک منتقد درونی برای خود دارند. در واقع، منتقد درونی هر فرد موجب میشود تا او از کودک درون خود فاصله بگیرد. برای مثال، هنگامی که فکر میکنیم انجام کاری، پوشیدن لباسی یا گفتن حرفی به اصطلاح از سنمان گذشته است، در واقع گرفتار منتقد درونی خود شدهایم!
چگونه کودک درون خود را درمان کنیم؟
نخست با یافتن و شناختن و سپس با تجربه آن میتوانید کودک درون خود را دریابید. وقتی با کودک درون خویش روبرو میشوید، اغلب اوقات در مییابید که نیازهایش یعنی نیاز به محبت، امنیت، اعتماد، احترام و هدایت برآورده نشدهاند. شاید برآوردن نشدن این نیازها در کودک درون شما، حالت مزمن اضطراب، ترس، شرم، خشم و نا امیدی را ایجاد کرده باشد.
روشهای کشف و شفای کودک درون
-
حتماً برای خود خلوتی روزانه در نظر بگیرید. در این زمان فقط سکوت کنید و بدون هیچگونه تجزیه و تحلیلی، تنها در لحظه غرق شوید.
-
تا جایی که میتوانید در طبیعت قرار بگیرید و از دیدن گلها و درختان و گیاهان و مناظر مختلف، لذت ببرید و سرشار از شور و شوق گردید.
-
هرگز تلاش نکنید با احساسات خود مقابله کنید. هرگاه دوست داشتید بخندید و هرگاه دلتان گرفت، گریه کنید.
-
با دوستانی که به آنها علاقهمند هستید، وقت بگذرانید.
-
هر وقت دوست داشتید، پوشش و ظاهر خود را تغییر دهید. تزئینات منزل یا محل کار خود را عوض کنید و از قضاوت دیگران نهراسید.
-
به جسم خود توجه کنید و پیگیر علائم درد یا بیماریهای احتمالی خود باشید.
-
خود را با مجموعه احساسات مثبت و منفی خود یعنی همانطور که هستید، بپذیرید.
دریافت مشاوره در زمینه درمان و شناخت کودک درون توسط کلینیک روانشناسی افرا
برای دریافت مشاوره در زمینه بهبود زندگی با کودک درون خود میتوانید از مشاوران حرفهای افراکلینیک کمک بگیرید. مشاوران افراکلینیک در جلسات مشاوره فردی در زمینه خودشناسی و آشنایی و شناخت کودک درون به شما مشاوره خواهند داد.
برای دریافت مشاوره فردی می توانید با مشاوران افرا کلینیک تماس حاصل فرمایید.
021-44273757 ، 021-44273767