تصمیمگیری در مورد پایان دادن به زندگی مشترک و طی کردن پروسه طلاق برای هر فردی تصمیمی سخت و ناخوشایند است. یکی از مواردی که این سختی را دوچندان میکند وجود فرزند در زندگی مشترک است. بسیار از زوجین به دلیل داشتن فرزند در تصمیمگیریهای مرتبط با طلاق دچار تردید شده و نمیدانند بهترین تصمیم چه میتواند باشد یا این تصمیم را چگونه اجرا کنند که فرزندشان آسیب کمتری ببیند.
در این مقاله از سایت افراکلینیک به منظور آگاهی والدین و کاهش نگرانی در خصوص آسیبپذیریهای کودکان توصیههایی ارائه شده است.
برای درک بهتر تاثیر طلاق بر فرزند دختر و پسر ابتدا باید از رشد روانی اجتماعی کودکان در مراحل مختلف زندگی آگاهی کاملی داشته باشیم. این آگاهی به ما کمک میکند تا متوجه شویم طلاق در سنین مختلف با چه پیامدی برای کودک همراه است و چگونه این آسیب و پیامدها را به حداقل برسانیم.
رشد روانی-اجتماعی انسان در فرآیند مقابله با مشکلات و موانع زندگی بسیار اثرگذار است. از نظریهپردازان بزرگی که به این مسئله پرداخته است، اریک اریکسون است. او معتقد بود که افراد در سنین مختلف، مراحل رشدی روانی خاصی را میگذرانند. مراحل رشدی از تولد تا جوانی به ترتیب زیر است:
- نوباوگی (تا 1 سالگی): اعتماد / بیاعتمادی
- اوایل کودکی (1 تا 3 سالگی): خودمختاری / شرم و تردید
- دوره بازی (3 تا 5 سالگی): ابتکار / احساس گناه
- دوره مدرسه (6 تا 11 سالگی): سختکوشی / احساس حقارت
- نوجوانی (11 سالگی تا اواخر نوجوانی): هویت / سردرگمی نقش
- اوایل بزرگسالی (جوانی): صمیمیت / انزوا
یکی از حساسترین مراحل رشد روانی، نوباوگی است؛ در این مرحله کودک با حضور کامل مادر و برقراری تماس پوستی، «اعتماد» را تجربه میکند. وضعیتی که منجر به شکلگیری امید واقعبینانه میشود.. معمولا اعتماد بنیادی، سازگار و بیاعتمادی بنیادی، اخلالگر است. با این وجود نوباوگان باید هر دو را به کمک والدین پرورش دهند؛ زیرا اعتماد خیلی زیاد، آنها را سادهلوح کرده و در برابر تغییرات و بینظمیهای دنیا آسیبپذیر میسازد، در حالی که اعتماد خیلی کم، به ناکامی، خشم، خصومت، بدبینی، یا افسردگی منجر خواهد شد. اگر این مرحله و تعارض ناشی از آن به درستی حل نشود، منجر به کنارهگیری و عقبنشینی کودک از دنیای بیرونی شده و او را به سمت آشفتگی روانی جدی پیش میبرد.
اوایل کودکی، جایی است که نیروی اراده آغاز میشود. کودکان در صورتی اراده را پرورش میدهند که محیط آنها امکان مقداری ابراز وجود و کنترل را به آنها بدهد. اگر این نیروی سازگار ایجاد نشود، به صورت وسواس درآمده که آسیب اساسی اوایل کودکی است. اراده ناکافی و میل وسواسی خیلی زیاد، منجر به دوره بازی به صورت بیهدف و در دوره مدرسه به صورت نداشتن اعتماد به نفس منتقل میشود؛ بنابراین یک تا سه سالگی نیز از دورههای حساس به شمار میرود. در این سنین کودکان نیاز دارند احساس کنترل داشته باشند، و مقوله طلاق شرایطی است که در تصور آنها غیرقابلکنترل بوده و به آنها آسیب جبران ناپذیری میزند.
به طور کلی تا دوره مدرسه که حدودا تا پایان 11 سالگی است، کودک نیاز دارد مراحل رشدی خود را با آرامش و حضور فعال والدین پشت سر بگذارد تا بتواند از پس موانع، مشکلات، استرس و ناکامیهای دنیا در دوره نوجوانی و جوانی بر بیاید. از آنجایی که امکان دارد کودکان در این دوره درکی از مفهوم طلاق نداشته باشند، تصور میكنند آنها مسئول جدا شدن والدینشان هستند و درگیر احساس گناه می شوند و یا فکر میکنند والدين میخواهند آنها را رها کنند و احساس طرد شدگی میكنند.
دوره بسیار حساس دیگر زمانی است که فرزندان به سن بلوغ میرسند. در پایان این دوره، فرد باید به درکی از هویت خود برسد. این مرحله به دلیل چالشها و استرسی که با خود به همراه دارد منجر به تعارض فرزندان با والدین میشود. تعارضی بین آنچه که والدین انتظار دارند، آنچه که همسالان ممکن است تحمیل کنند و آنچه که خودشان میخواهند. افزون بر اين فشارها كه به طور طبيعي در رشد نوجوانان ديده خواهد شد، در سنین کودکی و نوجوانی، گاهی فرزندان طلاق، خود را مقصر اصلی در جدایی پدر و مادر میدانند و به شدت احساس گناه دارند و معتقدند اگر آنها همه تلاش خود را به کار گرفته و مانع از مشاجره میان والدین شده بودند، پدیده طلاق رخ نمیداد و همگی با هم، زیر یک سقف زندگی میکردند.
مهمترین مسئله این است که این مراحل در عین حال که پیوسته هستند، به شکلی وابسته به هم رخ میدهند؛ به این معنا که اگر مراحل اولیه زندگی به درستی سپری نشود، آسيب در سالهای بعدی و گاهی اختلال رواني مورد انتظار است. به همین دلیل میتوان بر اساس دیدگاه های روانشناسان کودک از جمله ملانی کلاین و آنا فروید که سالها روی کودک کار کردهاند با قاطعیت بدترین و بهترین سن فرزندان برای طلاق والدین را این گونه بیان کرد که هر چه سن فرزند کمتر باشد آسیبها جبران ناپذیرتر است و اگر فرزندان بعد از سنین نوجوانی طلاق والدین را تجربه کنند مسلما کمتر آسیب میبینند همانطور که اگر در جوانی این اتفاق رخ دهد بازهم آسیب آن کمتر خواهد بود.
کلینیک افرا یکی از بهترین مراکزی است که می توانید با یک روانشناس کودک آنلاین مرتبط باشید و راه حل های مناسب برای گذراندن این مرحله را پیدا کنید.
بهترین سن کودک برای طلاق والدین
پيش از هر چيز بايد بدانيم كه فرزندان در هر سنی كه باشند، طلاق و جدايی برايشان سخت است؛ اما با توجه به مطالبی كه شرح داده شد، بهترين سن زمانی است كه والدين ظرفيت روانشناختی فرزندان، ميزان آگاهيشان نسبت به مقوله طلاق و آسيبهای آن، بهترين شيوه بيان اين خبر و ميزان توانايی خود در حمايت از فرزندان را بسنجند.
قبل از 3 سالگی میتوان با برنامهريزی و رعايت برخی مسائل شرايط را به شكلی بهتر پيش برد؛ برای مثال والدين هر دو در دسترس كودك باشند و حمايتهای لازم را انجام دهند. در سنین ۳ تا ۵ سالگی، کودکان غیبت والدین را بیشتر احساس میکنند و در مورد آن از شما سوال میپرسند. در این سن اگر والدین به مشاجره بپردازند و در حضور کودک دعوا کنند، آسیبهای جبرانناپذیری وارد خواهد شد.
6 تا 12 سالگی (دبستان)، دوره سختی برای فرزندان از جهت مقابله با جدایی و طلاق والدین است. در این سن احساس گناه و درک آنها از تعارض موجود شدیدتر خواهد بود. برای مثال ممکن است این جمله را بشنوید: «قول میدم بچه خوبی باشم، لطفا طلاق نگیرید!» یا «اگر دوسم دارین پس با هم بمونین!»
در نوجوانی اوضاع کمی فرق میکند. با توجه به سیر رشدی نوجوان و وضعیت روانی او، نوع مقابله و سبک کنار آمدنش با طلاق والدینش متفاوت میشود. برخی به سختی با این شرایط سازگار میشوند؛ در حالی که برخی دیگر طلاق را یک انتخاب پنداشته و گاهی راهی برای تسکین آشفتگیهای موجود در خانه میبینند.
باید به این نکته توجه کرد که جامعه ما یک جامعه سنتی و جمع گرا است، این مسئله باعث میشود که فرزندان علاوه بر مشکلات ناشی از طلاق والدین، با رفتارهای نادرستی از سمت جامعه و به خصوص همسالان مواجه شوند که منجر به احساس شرمساری در آنها می شود.
بدترین سن کودک برای طلاق والدین
بدترین سن فرزندان برای طلاق زمانی است که هنوز تفکر و تصورکودک واقع گرا نشده و خود را مسئول طلاق والدینش میداند. در واقع هر چه کودک سن کمتری داشته باشد احتمال گناهکار و مقصر دانستن خود بیشتر خواهد بود؛ اما سن تنها یک فاکتور مهم آسیبزننده در زمان جدایی والدین است. بعضی رفتارهای مخرب والدین حتی میتواند بسیار آسیبرسانتر از سن فرزندان در زمان طلاق باشد؛ از جمله والدینی که فرزندان خود را علیه شریک زندگی خود تحریک میکنند و اصطلاحا اقدام به یارکشی میکنند و یا والدی که برای انتقام از همسر خود میخواهد از طریق فرزندان او را آزار دهد و یا فرزندانی که از طرف یکی از والدین در معرض بدگوییهای والد غایب قرار میگیرند.
افراکلینیک چه خدماتی برای موضوع طلاق و فرزندان دارد؟
به احتمال زیاد تا اینجا متوجه شدهاید که طلاق برای فرزندان_در هر سنی_ همراه با آسیب خواهد بود؛ اما این آسیبها را میتوان به حداقل رساند. راهكارهاي مناسبی وجود دارد كه ميتوانيد با شرح مشكلتان براي مشاور يا روانشناس به آنها دست پیدا کنید. مشاوران و روانشناسان کلینیک افرا ، با خدماتی که در حوزههای مشاوره خانواده، مشاوره فردی، مشاوره طلاق و زوج ارائه میدهند، میتوانند به والدین کمک کنند تا بهترین شیوه برخورد را با فرزندانشان داشته باشند و از طرفی تعارضهای بین خودشان را حل کنند. همچنین میتوانید از خدمات مشاوره کودک و نوجوان برای فرزندانتان بهره ببرید.